غزلیات سعدی (4): چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
غزلیات سعدی (4): چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
نوشته شده در سه شنبه 13 ارديبهشت 1390
بازدید : 546
نویسنده : پرویز طهماسبی
چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را سروبالای کمان ابرو اگر تیر زند دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن همه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی لیکن آن نقش که در روی تو من می​بینم چشم گریان مرا حال بگفتم به طبیب گفتم آیا که در این درد بخواهم مردن پنجه با ساعد سیمین نه به عقل افکندم  سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات سر بنه گر سر میدان ارادت داری                  
چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را سر من دار که در پای تو ریزم جان را تا همه خلق ببینند نگارستان را تا دگر عیب نگویند من حیران را همه را دیده نباشد که ببینند آن را گفت یک بار ببوس آن دهن خندان را که محالست که حاصل کنم این درمان را غایت جهل بود مشت زدن سندان را غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را ناگزیرست که گویی بود این میدان را



:: موضوعات مرتبط: سعدی , ,
:: برچسب‌ها: سعدی , غزلیات , شعر و ادب , شعرا , ایرانی , ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: